تاب تک ضربه های اندوه
در چند گامی غروب
تشنه بر ساقه های ارتعاش
تا ارتداد اراده ی آفتاب می دود.
زبان برهنه ی خشم
آویزان، در میان حصارهای گسیخته،
به عبور حقیرانه ی باد
از کوچه های مندرس چشم می دوزند!
شعله های گرسنه
فرق خاک را می شکافند!
و آسیمه بر فراز احساس عقیم فریاد
به دست های معطر حیات
هجوم می برند،
و چه سنگین در خود می پیچند
تکه های به جا مانده ی تواضع!
افسوس!
در کشاکشی شوریده،
زخم تیز باد
تا حریم شکسته ی شیشه ها
پیش رفته است!!
شعری که در لحظه های تردید بر تن خسته ی کاغذ پیاده کردم... کاش شاعر نبودم..اما این یک موهبت است ..شاعر بودن یعنی تفاوتی سنگین......
سلام عزیزم.خیلی خوشگل مینویسی.احسنت
سلام آقا پویای عزیز وای چه کامنتی..ممنونم از لطفتون.. درباره ی عبارات و ترکیباتی که بنده استفاده میکنم راز و رمزهایی وجود داره که قصد توضیح و بازکردنشونو ندارم.. اتفاقا وقتی به سایت شعر نو شعر میدم عده ی زیادی میان و شعرامو می خونن و هرکس نظر شخصی خودش رو بیان میکنه..... درباره ی زخم تیز و حریم شکسته هم منطق خاصی دارم که این واژه ها رو کنار هم گذاشتم.. به نظرم شعر همان است که تصویرسازی هایش برخاسته از تامل خاطر باشد ..من اصولا مکتب ادبی سوررال رو در نوشته هام اعمال میکنم ... راستی اگر خواستید آدرس وبلاگ اصلی ام رو بهتون میدم چون شاید روزی از سایت گوهر دشت رفتم.. دوست داران شعر میتونن در سایت کشوری شعر نو ثبت نام کنن.. من هم اونجا هستم
باز هم سپاس از مهرتون آقا پویای عزیز
دوست عزیز بسیار زیبا بود
افرین برشما
موفق وپایدار باشید
اما این یک موهبت است.......البته....حتی لحظه ای هم شک نکن دوست من
فریادهای سوخته اثری از فریدون مشیری
برای تو که بیرحمانه گذشتی از کنار شاعر لحظه های تخیل
11388 بازدید
1 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
30 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian